دست به دست شدن فدک
دست به دست شدن فدک
یکی از منابعی که ماجراهای مربوط به فدک را گزارش کرده است, الاوائل تالیف ابو هلال عسکری(م 395) است . وی در گردآوری اخبار « نخستین ها» در امور مختلف , به جریان بازگرداندن فدک از سوی عمر بن عبد العزیز به عنوان نخستین کسی که بدین کار اقدام کرده , پرداخته و بدین بهانه فراز و نشیب فدک و دست بدست شدن آن را بازگو کرده است . وی می نویسد :
نخستین کسی که فدک را به فرزندان حضرت فاطمه (س) بازگرداند عمر بن عبد العزیز بود
{پس از رحلت پیامبر (ص) فدک از سوی ماموران حکومتی خلیفه تصرف شد .حضرت فاطمه (س) نزد خلیفه رفت و گفت این مزرعه به من تعلق دارد و پیامبر (ص) در زمان حیاتشان آن را به من هدیه داده بودند } امیر مومنان علی (ع) و ام ایمن نزد ابو بکر گواهی دادند که آری فدک هدیه پیامبر(ص) به حضرت فاطمه (س) است . از سوی دیگر عمر و عبد الرحمن بن عوف گواهی دادند که ما دیدیم پیامبر (ص) محصولات آن را بین مردم تقسیم می کرد {یعنی در اختیار پیامبر (ص)بوده و ایشان آن را نبخشیده است } ابو بکر با شنیدن شکایت و گواهی طرفین گفت : هم شما راست می گویید و هم گواهان مخالف شما .این مزرعه از اموال پدر شما بوده که پس از تامین مایحتاج خانواده از آن , مابقی درآمد آن را بین مردم نیازمند تقسیم می کرده است . حال شما چه تصمیمی در باره آن دارید . ایشان فرمودند : من همانند پدرم رفتار خواهم کرد . ابوبکر در پاسخ گفت : {پس بگذار این مزرعه در اختیار من باشد }من نیز همانند پدرشما رفتار خواهم کرد . مایحتاج خانواده شما که خانواده پیامبر (ص) هستید را از در آمد آن پرداخت می کنم و مازاد را بین نیازمندان تقسیم خواهم کرد . باقی خلفا نیز بر همین شیوه رفتار کردند تا این که معاویه به قدرت رسید . در این دوران فدک بین بنی امیه دست به دست می شد . در زمان مروان , وی آن را به پسرش عبدالعزیز داد او هم آن را تماما به پسرش عمر{بن عبد العزیز} واگذار کرد .
وقتی عمر بن عبدالعزیز در سال99 هجری به قدرت رسید تصمیم گرفت ستمگری های پیشین را جبران کند و در نخستین اقدام, متوجه فدک شد و آن را به فرزندان علی بازگرداند .
اما با به قدرت رسیدن یزید بن عبد الملک در سال 101 هجری او دوباره آن را از فرزندان علی پس گرفت تا این که بنی امیه ساقط شدند و ابو العباس نخستین خلیفه عباسی به قدرت رسید{سال 132 هجری} وی فدک را به عبدالله نواده امام حسن مجتبی (ع) واگذار کرد اما منصور دومین خلیفه عباسی آن را از ایشان پس گرفت {زمان به خلافت رسیدن سال 136 هجری }ولی مجددا مهدی سومین خلیفه عباسی(زمان خلافت رسیدن سال 158} آن را به فرزندان حضرت فاطمه تحویل داد اما عباسیان باز در دوران موسی الهادی {سال خلافت 169 }و هارون {سال خلافت 170} فدک را تصرف کردند اما مامون {سال خلافت 198} آن را بازگرداند ....تا این که دوباره متوکل{سال خلافت 232} آن را باز پس گرفت .
توضیح
بر اساس نقل ابوهلال فدک تا سال 232 فراز و نشیب های ذیل را پشت سر گذاشته است :
- سال 11 هجری تصرف فدک توسط خلفا به عنوان اموال تحت اختیار حکومت
- سال 40 هجری تصرف توسط حکومت بنی امیه و دست به دست شدن در بین آنان
- سال 65 هجری تصرف آن توسط آل مروان
- سال 99 هجری باز گرداندن آن به فرزندان حضرت فاطمه (س)توسط خلیفه اموی عمر بن عبد العزیز
- سال 101 باز پس گیری و تصرف دوباره آن توسط یزید بن عبد الملک خلیفه اموی
- سال 132 بازگردان آن به فرزندان حضرت فاطمه(س) از سوی نخستین خلیفه عباسی ابو العباس
- سال 136 تصرف آن توسط منصور دوانقی دومین خلیفه عباسی
- سال 158 بازگرداندن مجدد به خاندان فاطمی توسط سومین خلیفه عباسی مهدی
- سال 169 تصرف دوباره توسط خلیفه عباسی الهادی
- سال 198 بازگرداندن مجدد به خاندان فاطمی توسط خلیفه عباسی مامون
- سال 232 تصرف مجدد آن توسط متوکل خلیفه عباسی معاند با اهل بیت
گزارش ابو هلال تا این دوران بیشتر نیست اما جالب است بدانیم که در سال 247 منتصر پسر متوکل با کشتن پدرش به خلافت رسید و دستور داد فدک را مجددا به اهل بیت بازگردانند .
متن کتاب الاوائل
أول من رد فدکا عمر بن عبد العزیز
أخبرنا أبو احمد عن الجوهرى عن محمد بن زکریا عن ابن عائشة، و عن أبیه عن عمه قال: شهد على و أم أیمن عند أبى بکر- رضى اللّه عنه- أن النبى- صلّى اللّه علیه و سلم- وهب فدکا لفاطمة، و شهد عمر و عبد الرحمن بن عوف أن رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و سلم- کان یقسمها، فقال أبو بکر: صدقوا و صدقت، کان مالا لابیک، و کان یأخذ منها قوته و یقسم الباقى، فما تصنعین بها؟ قالت : صنیع أبى قال: فلک على ان اصنع فیها صنیع أبیک- علیه الصلاة و السلام- فکان یدفع الیهم ما یکفیهم، و یقسم الباقى، و کذلک فعل عمر و عثمان و على، فلما ولى معاویة- و ذلک بعد الحسن- تداولوها حتى ولى مروان، فوهبها لعبد العزیز بن مروان، فتخلصها عمر ابنه فى حیاة أبیه، فلما ولى کانت أول مظلمة ردها على بنى على- علیه السلام- ثم قبضها یزید بن عبد الملک، فلما ولى أبو العباس ردها الى عبد اللّه بن الحسن، ثم قبضها أبو جعفر، ثم ردها المهدى على ولد فاطمة، ثم قبضها موسى و هارون، ثم ردها علیهم المأمون.
أخبرنا أبو احمد عن الجوهرى عن محمد بن زکریا عن مهدى بن سابق قال: جلس المأمون للمظالم، و أول رقعة وقعت فى یده نظر فیها و بکى، ثم قال: أین وکیل فاطمة بنت رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و سلم-؟ فقام شیخ و علیه دراعة و عمامة و خف ثغرى، فتقدم فجعل یناظره فى فدک، و المأمون یحتج علیه و هو یحتج على المأمون، ثم أمر أن یسجل بها لهم فسجل و أمضاه المأمون، فأنشأ دعبل یقول:
أصبح وجه الزّمان قد ضحکا بردّ مأمون هاشم فدکا
فلم تزل فى أیدیهم حتى کان أیام المتوکل، فأقطعها عبد اللّه بن عمر الباریار، و کان فیها احدى عشرة نخلة مما غرسه رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و سلم- بیده، و کان آل أبى طالب یأخذون ذلک الثمر، فاذا قدم الحجاج أهدوا الیهم منه، فیصل الیهم به مال جلیل، فبلغ المتوکل ذلک، فأمر عبد اللّه بن عمر بصرمه و یعصره، فوجه رجلا یقال له بشر بن أمیة الثقفى، فصرمه و عصره، و ذکروا أنه جعله نبیذا، فما وصل الى البصرة حتى ملح، و قتل المتوکل.
آدرس : الأوائل، ابو هلال العسکری ص 258 نسخه نرم افزار مکتبة الشاملة { یا ج 1 ص 79 نسخه چاپی دار البشیر
مکان چاپ: طنطا ,سال چاپ: 1408 ه ق}
مختصری در معرفی کتاب الاوائل
« اوائل» به معرفى کسانى مىپردازد که نخستین بار سخنى یا شعرى گفتهاند و یا کارى کردهاند و یا امرى بر ایشان گذشته است. کتاب از عصر جاهلى آغاز شده، به پیامبر اکرم( ص)، صحابه، خلفاى اسلام، قاضیان، دانشمندان و ادبا مىرسد و عاقبت به نخستین اخبارى که از عجم و عرب رسیده ختم مىشود. مؤلف در مقدمه کتاب مىنویسد: چون دیدم که مردم از اولین کارهایى که انجام یافته و اولین اسامى که نهاده شده پرسش مىکنند و نسبت به دانستن این امور اشتیاق نشان مىدهند و در این بیان کتابى به این امور با در- نظر گرفتن تمام جوانبش پرداخته باشد موجود نیست، دست به تألیف این کتاب زدم. و آنرا مشتمل بر این نوع از اخبار و حاوى این نوع از آثار قرار دادم تا خوانندگان در مذاکره از آن کمک جسته و در همنشینى بدان قوت گیرند. این کتاب در ده باب تنظیم شده است.